در ابتدای بحث به شما عزیزان گوشزد می کنیم که برای درک مطلب تا انتها همراه ما باشید تا به اطلاعاتی مفید دست یابید. فرآیند کلی بازاریابی را می توان اینگونه مشاهده و بیان کرد که بازاریابی از بازار استارت می خورد و در مرحله بعد می بایست به درک نیاز مشتری توجه نمود و برای مرتفع کردن نیاز های های راهکارهایی را در ذهن آورد. گام بعدی این است که تبلیغاترا در ستور کار قرار داد تا مشتریان بتوانند شما را به عنوان یک فروشنده و یا ارائه دهنده خدمات بشناسند. در مرحله بعد است که شما می توانید به فروش محصول خود و عرضه خدمات تان مبادرت ورزید. نکته اینجاست که سودآوری در همین مرجله انجام خواهد گرفت. به این نکته مهم دقت کنید که نباید تصور کنید بازاریابی تان به انتها رسیده است زیرا که می بایست تحقیقاتی بنیادین در مورد میزان رضایت مشتری از خدمات و محصولات تان انجام گیرد. دانستن نقاط ضعف و قوت برای یک کسب و کار بسیار حائز اهمیت است. با توجه به مطالب بیان شده می توان اذعان کرد که بازاریابی به عنوان فرآیندی "مدیریتیاجتماعی" تعریف می گردد که به وسیله آن، افراد، گروه ها و سازمان ها از طریق تولید، عرضه و مبادله کالا (و خدمات) با یکدیگر، به تأمین نیازها و خواستههای خود اقدام می نمایند. برای درک این موضوع نیاز است تا در مورد برخی از فاکتور های موجود در بازاریابی، نکاتی را بیان کنیم. با تیم تخصصی هلدینگ نگاه آریایی به مدیریت جناب آقای اصغر عبدلی همراه باشید تا اطلاعات لازم در مورد بازاریابی را به شما عزیزان انتقال دهیم.
تعریف نیاز: نیاز از جنبه های گوناگون دارای تعاریفی متفاوت می باشد. نیاز را در انسان می توان با این جمله معنا کرد که احساس محرومیت و عدم دسترسی در انسان ها برای رسیدن به یک کالا و خدمات می تواند "نیاز" را ایجاد کند.
تعریف خواسته: برجسته شدن هر چه بیشترِ یک نیاز در انسان ها می تواند تبدیل به "خواسته" شود. اما خواسته چیست. خواسته از منظر های گوناگون دارای تعاریفی ویژه می باشد. اقتصاددانان، شکل ظاهری نیاز در انسان ها را خواسته می گویند. علم اقتصاد مسلما می تواند بسیار کارساز عمل کند در ارائه تصوصری درست از این موضوع. این خواسته می تواند به صورت دریافت خدمات و یا خرید کالاها نمایان شود. می توان اینگونه بیان کرد که خواسته، شکلی از نیاز های انسان است که متأثر از فرهنگ وی می باشد. خواسته به نظر برخی از کارشناسان بر اساس توانمندی تأمین کننده یا تولید کننده ها در نحوه برطرف کردن نیاز تعریف می گردد. فیلیپ کاتلر به عنوان شناخته شده ترین کارشناس این امر، معتقد است که تمامی خواستگاه های نظام بازار و مارکتینگهمانا نیاز ها و خواسته های انسان ها در سراسر جهان است.
تعریف تقاضا: تقاضا از نظر اقتصاددانان به معنی میل و توانایی و خواست انسان برای در اختیار گرفتن کالا و یا خدماتی ست که توسط دیگران عرضه می گردد. تقاضا می تواند سبب شود تا تولید کنندگان و تأمین کنندگان راهی درست و امیدوارانه را در پیش گیرند.
تعریف کالا: کالا از دید عموم صرفا به یک وسیله یا چیزی اطلاق می شود که در معرض فروش قرار داده شده است. اما در اقتصاد تعریف گسترده تری از آن وجود دارد و به تمام وسایلی که نیازهای انسان را بطور مستقیم و یا غیر مستقیم برآورده می کنند. از دیدگاه علم اقتصاد، محصولات و مواد مختلفی که توسط تولید کننده، به بازار عرضه شود و در برابر دریافت پول، یکی از نیاز های انسان را تأمین و رفع کند، کالا نام دارد. تولیدکنندگان با توجه به نیازسنجی و بازارسنجی اقدام به این امر می کنند و تولیدات خود را جهت می دهند. نیاز، خواسته و تقاضا، انسان را به سوی کالاهایی می کشاند که میتواند این نیاز ها، خواسته ها و تقاضاهایش را برآورده سازد.
بازاریابی را می توان با به وجود آمدن انسان مدرن و حضور وی در اجتماع برابر دانست. انسان مدرن تلاش داشت تا به داد و ستد بپردازد و برای اینکار نیاز داشت تا آرام آرام به کسب و کار خود رونق ببخشد. بازاریابی در عصر جدید، معنایی نوین را به خود گرفته است. اصول بازرگانی که سرمنشاء آن در ایالت متحده آمریکا می باشد در ابتدای قرن ۲۰ به عنوان دروس دانشگاهی به صورت آکادمیک به دانشجویان تدریس شده است. در یک نگاه کلی و دقیق، اصول بازرگانی را می توان به سه دوره تقسیم کرد:
دوره تولید: این دوره که تا اوایل دهه ۳۰ میلادی ادامه داشت به محدودیت های بازاریابی به واسطه محدودیت های تولید و نبود تولید انبوه اشاره دارد. این دوره دارای ویژگی های خاصی ست که در دیگر مقالت به آن خواهیم پرداخت.
دوره فروش: این دوره تا اوایل دهه ۵۰ میلادی ادامه پیدا کرد و به تحمیل تولیدات شرکت های تولید کننده به بازار اشاره می کند. این دوره رونقی را در بازار کلی جهان پس از جنگ دوم جهانی ایجاد کرد.
دوره مشتری: دوره مشتری بی شک بسیار مورد توجه قرار گرفته است و می بایست به جزئیات آن پرداخته شود.این دوره تا انتهای قرن ۲۰ و تا به امروز ادامه داشته است و به مشتری اشاره دارد که در مرکز توجهات می باشد. مشتری به عنوان مهم ترین عنصر در این دوره مورد بررسی قرار می گیرد.
ذکر این نکته بسیار اهمیت دارد که در آغاز، بیشتر تمرکز بازاریابی بر منافع تولید کننده بود و به این نکته توجه ویژه می شد که تحویل محصولات درست به مشتری در زمان، مکان و قیمت درست صورت پذیرد. بسیاری بازاریابان در این دوره تصور داشتند که تولید کنندگان کنترل بازار را در اختیار دارند. مدیریت، کارکردها، نقش ها و فرآیندها همگی حول این مدل مدیریت بازرگانی با محوریت تولید کننده قرار داشتند. این تصور در قرن حاضر که انفجار اطلاعات صورت می گیرد دیگر معتبر نیست. قرن نو ره آوردهایی را به همراه داشته است که می توان بیان رد نوعی جهان نو برای تمامی انسان ها به ارمغان آمده است. جهانی مملو از رنگ و کالاهای گوناگون. در اوایل قرن ۲۱، بازاریابی به عنوان یک مدل جدید موفق یا پذیرفته شده، که درمورد پویایی (و اغلب بی منطقی) بازارهای جهانی، مشتریان دمدمی مزاج و غیر قابل پیشبینی که در تحلیل های کلاسیک نمیگنجد، الگوهای خرید و پیش بینیهای بازار، افزایش خدمات نامحسوس و بخش بندی و ترکیب های جدید بازار، ورای دسته بندیهای صنعتی و قدیمی، افزایش قدرت مشتریان، و ابزار و انواع تکنیک جدید بازاریابی تعاملی به کار گرفته شود، هنوز در مقیاس وسیع وجود ندارد و یا هنوز در سازمان ها و فرآیندهای بازاریابی شرکت ها از آن تعبیری نشده است. قرن بیست و یکم را می توان قرن داد و ستد فردی و جهانی عنوان کرد. قرنی که در آن می توان به سادگی تا آن سوی زمین در کسری از ثانیه سیر و سفر کرد.
تعریف مشخصی از بازاریابی را شاید نتوان ارائه داد که به کار همگان آید. بازاریابی از دید هر شخص دارای معنا و مفهومی ست. البته می باید عنوان کرد که بسیاری از افراد متخصص که در زمینه بازاریابی و مارکتینگ فعالیت می کنند تعریف "فیلیپ کاتلر" از بازاریابی را بهترین تعریف می دانند. کاتلربیان می کند: "بازاریابی فرایندی خاص است که به وسیله آن تمامی شرکت ها بسیاری از مشتریان را درگیر کرده و به ساخت روابط مستحکم با مشتری و آفرینش ارزش برای او در مقابل کسب ارزش از او می پردازند". در حدود دهه ۱۹۷۰ نیز "پیتر دارکر" که بسیاری از اقتصاددانان او را به عنوان پدر مدیریت نوین می دانند مراحلی را برای تعریف صحیح مارکتنیک نوین و بازاریابی جدید ارائه داد که از این قرار است: "اگر بخواهیم از چیستی کسب و کار مطلع شویم، ناچار باید از هدف شروع کنیم. تنها یک هدف ارزشمند برای کسب و کار قابل تصور است و آن خلق مشتری است. این مشتری است که چیستی یک کسبوکار را معین میکند و اوست که مایل به پرداخت پول برای کالا و خدمات شماست. کالا و خدماتی که برآمده از دل طبیعت و حاصل تبدیل منابع طبیعی به کالاها و ثروت است. آنچه یک کسب و کار تولید می کند، چندان اهمیتی ندارد و در آینده موفقیت کسب و کار تعیین کننده نمی باشد بلکه آنچه مشتری در سر دارد، خریداری کرده و به عنوان ارزش در نظر می گیرد، تعیین کننده می باشد. به همین سبب هدف سازمان و سیستم کسب و کار، خلق مشتری است. یک کسب و کار (هر نوع کسب و کاری که باشد)، صرف دو کارکرد تجاری مهم دارد: بازاریابی و نوآوری. جملاتی را که از قول این افراد بیان کردیم نشان می دهد که کسب و کار با پشتوانه علمی، برای تک تک مشتریان ارزشی بسیار زیاد قائل است و تلاش دارد تا مشتریان را به سرمایه خود تبدیل کند. دراکر و کاتلر در این اعتقاد هستند که بازاریابی ابدا به عنوان یک بخش مشخص در یک شرکت نیست بلکه از نظر ایشان، بازاریابی و مارکتینگ می بایست در روح سازمان تبلور پیدا کند و آن را فراگیرد. تمامی کارکنان یک سازمان، بازاریابان آن سازمان به شمار خواهند رفت و در زمره بازاریابان می باشند. دراکر بیان می دارد: "بازاریابی به قدری اساسی ست که نمی شود آن را یک کارکرد مجزا دانست".
اعضای تیم هلدینگ نگاه آریایی به مدیریت اصغر عبدلی همگی متفقالقول بر این باور هستند که بازاریابی، همه چیز است و همه چیز بازاریابی است. واقعیت آن است که مدیریت بازاریابی، دنیای خاص خودش را دارد. همین دنیای خاص و گسترده، بسیاری را دچار سردرگمی میکند. گویا تعریف هرکس از مارکتینگ با دیگران متفاوت است. تلاش تیم نگاه آریایی این است که بتواند بازاریابی و مدیریت کسب و کار را به صورت کاملا علمی به شما منتقل کند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. این تیم در خدمت شما عزیزان است تا به کسب و کار خود رونق بخشید.